کد مطلب:34988
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:28
دلائل طرفداران استقلال روح چيست؟
الف ـ خاصيت واقع نمائي (آگاهي از جهان برون).
نخستين سؤالي را كه ميتوان از ماترليستها كرد اين است كه اگر افكار و پديدههاي روحي همان خواص «فيزيكوشيميائي» مغزند، بايد «تفاوت اصولي» ميان كار مغز و كار معده يا كليه و كبد مثلاً نبوده باشد، زيرا كار معده «مثلاً» تركيبي از فعاليتهاي فيزيكي و شيميائي است كه با حركات مخصوص خود و ترشح اسيدهائي غذا را هضم و آماده جذب بدن ميكند. و همچنين كار بزاق چنان كه گفته شد تركيبي از كار فيزيكي و شيميائي است، در حالي كه ما ميبينيم كار روحي با همه آنها متفاوت است.
اعمال تمام دستگاههاي بدن كم و بيش شباهت به يكديگر دارند بجز «مغز» كه وضع آن استثنائي است، آنها همه مربوط به جنبههاي داخلي است در حالي كه پديدههاي روحي جنبه خارجي دارند، يعني ما را از وضع بيرون وجود ما آگاه ميكنند.
ب ـ وحدت شخصيت
دليل ديگري كه براي استقلال روح ميتوان ذكر كرد، مسئله وحدت شخصيت در طول عمر آدمي است.
توضيح اينكه ما در هر چيز شك و ترديد داشته باشيم در اين موضوع ترديدي نداريم كه «وجود داريم».
«من هستم» و در هستي خود ترديد ندارم، و علم من به وجود خودم به اصطلاح «علم حضوري» است، نه علم «حصولي» يعني من پيش خود حاضرم و از خودم جدا نيستم.
بهر حال، آگاهي ما از خود از روشنترين معلومات ماست، و احتياج به استدلال ندارد.
از سوي ديگر اين «من» از آغاز تا پايان عمر يك واحد بيشتر نيست، «من امروز» همان «من ديروز» همان «من بيست سال قبل» ميباشد. «من از كودكي تاكنون يك نفر بيشتر نبودهام»، من همان شخصي هستم كه بودهام و تا آخر عمر نيز همين شخص خواهم بود، نه شخص ديگر، البتّه درس خواندهام، با سواد شدهام، تكامل يافتهام، و باز هم خواهم يافت، ولي يك آدم ديگر نشدهام، و به همين دليل همه مردم از آغاز تا پايان عمر مرا يك آدم ميشناسند، يك نام دارم، يك شناسنامه دارم و ... .
اكنون حساب كنيم و ببينيم اين موجود واحدي كه سراسر عمر ما را پوشانده چيست؟ آيا ذرات و سلولهاي بدن ما و يا مجموعه سلولهاي مغزي و فعل و انفعالات آن است؟ اينها كه در طول عمر ما بارها عوض ميشوند و تقريباً در هر هفت سال يكبار تمام سلولها تعويض ميگردند، زيرا ميدانيم در هر شبانه روز ميليونها سلول در بدن ما ميميرد، و ميليونها سلول تاز ه جانشين آن ميشود، همانند ساختماني كه تدريجاً آجرهاي آنرا برون آورند، و آجرهاي تازهاي جاي آن كار بگذارند. اين ساختمان بعد از مدتي بكلي عوض ميشود، اگر چه مردم سطحي متوجه نشوند، و يا همانند استخر بزرگي كه از يك طرف آهسته آهسته آب وارد آن ميشود، و از طرف ديگر خارج ميگردد، بديهي است بعد از مدتي تمام آب استخر عوض ميشود، اگر چه افراد ظاهربين توجه نداشته باشند و آن را به همان حال ثابت ببينند.
به طور كلي هر موجودي كه دريافت غذا ميكند و از سوي ديگر مصرف غذا دارد، تدريجاً «نوسازي» و «تعويض» خواهد شد.
بنابراين يك آدم هفتاد ساله، تقريباً ده بار، تمام اجزاي بدن او عوض شده است، روي اين حساب اگر همانند ماديها انسان را همان جسم و دستگاههاي مغزي و عصبي و خواص فيزيكوشيميائي آن بدانيم بايد اين «من» در 70 سال ده بار عوض شده باشد و همان شخص سابق نباشد در حالي كه هيچ وجداني اين سخن را نخواهد پذيرفت.
از اينجا روشن ميشود كه غير از اجزاي مادي، يك حقيقت واحد ثابت در سراسر عمر وجود دارد كه همانند اجزاي مادي تعويض نميشود و اساس وجود ما را همان تشكيل ميدهد و عامل وحدت شخصيت ما همان است.
پيام قرآن ج 5
ايت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.